برای دستیابی به موفقیت پایدار، سازمان تمام اصول مدیریت کیفیت را اعمال مینماید. سازمان به منظور دستیابی به موفقیت پایدار، نیازها و انتظارات مشتریان و سایر طرفهای ذینفع را برآورده میکند.
سازمان تعیین میکند چه چیزی برای دستیابی به موفقیت پایدار مناسب است و با پیشبینی و برآورده ساختن نیازها و انتظارات ذینفعان خود، فراتر از کیفیت محصولات و خدمات و نیازها و انتظارات مشتریانش حرکت میکند.
معیار 1: هویت و بستر سازمان
سازمان با هویت و بستر آن تعریف میشود. بستر سازمان عواملی که بر توانایی سازمان در دستیابی به موفقیت پایدار تاثیر میگذارند را در بر میگیرد. سازمان در هنگام تعیین بستر، عوامل کلیدی شامل طرفهای ذینفع و موضوعات داخلی و خارجی را در نظر میگیرد.
هویت سازمان بر اساس ماموریت، چشم انداز، ارزشها و فرهنگ آن مشخص میشود. سازمان هنگام تعیین هویت، باید اطمینان حاصل کند که بستر سازمان را در نظر میگیرد.
1-1- طرفهای ذینفع
1-1-1- نیازها، انتظارات، ریسکها و فرصتهای وابسته به هر یک از طرفهای ذینفع داخلی و خارجی از جمله مشتریان، تعیین و روابط مستمر با آنها بهطور نظاممند برقرار می شود.
1-1-2- فرایندهایی برای شناسایی نیازها و انتظارات طرفهای ذینفع، ارزیابی میزان مربوط بودن و نحوه برآورده کردن آنها استقرار یافته است و به صورت پویا اجرا و مورد بازنگری قرار می گیرد.
1-1-3- ارتباط با ذینفعان بر مبنای نیازها و انتظارات آنها به عنوان پایهای برای درک مزایا، ریسکها و فرصتهای رابطه، ایجاد شده و به صورت نظاممند برقرار است.
1-1-4- روابط با طرفهای ذینفع داخلی و خارجی برقرار شده و فرآیندهایی برای شناسایی و کنترل نیازهایی که در صورت برآورده نشدن میتواند ریسکهایی برای موفقیت پایدار و یا فرصتهایی را برای افزایش موفقیت پایدار فراهم نماید استقرار می یابد.
1-1-5- نیازها و انتظارات کلیه طرفهای ذینفع، با هدف ایجاد عملکرد پایدار، تحلیل، ارزیابی و بازنگری میگردد تا درک مشترکی از اهداف و ارزشها و منافع مشترک به وجود آید.
1-2- موضوعات داخلی و خارجی
1-2-1. موضوعات داخلی و خارجی که میتوانند بر توانایی سازمان برای دستیابی به موفقیت پایدار تاثیر بگذارند شناسایی و مدیریت (یا کنترل) میشوند.
1-2-2. برای بررسی و تعیین عوامل داخلی و خارجی موثر بر موفقیت پایدار سازمان و شناسایی ریسکها و فرصتها، فرایندهایی تعریف شده و استقرار یافته است.
1-2-3. برای مدیریت موضوعاتی که به عنوان ریسک برای موفقیت پایدار محسوب میشود یا فرصتهایی که منجر به افزایش موفقیت پایدار میگردد، با استفاده از تحلیل وضعیت گذشته، حال و آینده، فرآیندهایی در سازمان استقرار یافته و اجرا می شوند.
1-2-4. در تعیین موضوعات داخلی و خارجی سازمان عواملی مانند الزامات قانونی، مقرراتی، نیازهای خاص بخش/صنعت، جهانی شدن و فعالیتهای نوآوری درنظر گرفته شده است و استراتژیها، فرآیندها، سطوح شایستگی و دانش سازمانی مرتبط با آنها استقرار یافته است.
1-2-5. فرآیندهایی برای پایش مداوم، ارزیابی و بازنگری عوامل داخلی و خارجی موثر بر موفقیت پایدار سازمان و اقدمات ناشی از آنها برقرار و اجرا می شود.
1-3. ماموریت، چشم انداز، ارزشها و فرهنگ
1-3-1. فرآیندهایی برای تعیین هویت و بستر سازمان جهت کسب موفقیتهای پایدار سازمان، همراه با تعریف ماموریت، چشمانداز، ارزشها و فرهنگ آن استقرار یافته است.
1-3-2. فرآیندهایی برای درک واضح و مشخص فرهنگ کنونی و تعیین میزان همسویی آن با عناصر هویتی دیگر(ماموریت، چشمانداز، ارزشها) و جهتگیریهای استراتژیک سازمان و اینکه آیا نیاز به تغییر دارد، استقرار یافته است و جریان دارد.
1-3-3. مدیریت ارشد مستقیما در تعیین مبنای وجودی و چشمانداز سازمان دخالت دارد و خود الگوی تحقق هویت سازمانی از طریق پایبندی به ارزشها و فرآیندهایی است که بستر سازمان را تعیین کرده اند.
1-3-4. سیاست و جهتگیریهای استراتژیک سازمان با ماموریت، چشم انداز و ارزشهای آن همسو و سازگار است.
1-3-5. فرایندی برای بازنگری عناصر هویتی در فواصل زمانی تعیین شده و زمانی که بستر و موضوعات داخلی و خارجی موثر بر توانایی سازمان تغییر میکند ایجاد و اجرا شده است.
1-3-6. تغییر در هر یک از عناصر هویتی، جهتگیریهای استراتژیک و سیاست به نحو مقتضی در درون سازمان و به ذینفعان خارج از سازمان اطلاع رسانی می شود.
معیار 2: رهبری
مدیریت ارشد از طریق رهبری خود در استقرار و اطلاع رسانی چشم انداز، ماموریت و اررزشهای موردنظر، به منظور ایجاد محیطی که در آن کارکنان متعهد به دستیابی اهداف سازمان هستند؛ اقدام مینماید.
2-1. سیاست و راهبرد
2-1-1- مدیریت ارشد مقاصد و جهتگیریهای سازمان را در قالب سیاست سازمان تنظیم مینماید. بیانیه خطمشی باید شامل تعهدات برای برآورده ساختن نیازها و انتظارات ذینفعان و ترویج بهبود و پایهای برای ایجاد مدیریت فرآیند باشد.
2-1-2- مدیریت ارشد برای ایجاد راهبردها، یک مدل شناخته شده را از طریق الگوبرداری یا طراحی یک مدل اختصاصی خاص برای سازمان انتخاب و به صورت پایدار اعمال میکند. حفظ پایداری مدل به عنوان پایه و مرجع محکم برای مدیریت سازمان حیاتی است.
2-1-3- راهبردهای تعیین شده باید هویت سازمان، بستر و چشمانداز را منعکس کند و اهداف بلندمدت و کوتاهمدت همراستای با آنها تعیین میشود.
2-1-4- تصمیمات راهبردی در مورد عوامل رقابتی میبایست توسط مدیریت ارشد تعیین شده باشد و در راهبردها اعمال گردد.
2-1-5- ریسکها و فرصتهای جدید و هرگونه تغییر در موضوعات داخلی و خارجی به صورت مستمر مورد بررسی قرار میگیرد و جهت تداوم تناسب بین هویت سازمان و راهبردها و سیاست، متناسب با نتایج حاصل شده، راهبردها و سیاست مورد بازنگری قرار میگیرند.
2-2. اهداف
2-2-1- مدیریت ارشد، با تعیین اهدافی که با سیاست و راهبردها ارتباط متقابل دارند و با شفاف کردن مقاصد، سازمان را راهبری میکند.
2-2-2- فرآیندهایی برای تعریف و استقرار اهداف کوتاهمدت و بلندمدت و حفظ ارتباط اهداف با سیاست و استراتژیها در داخل و خارج از سازمان، استقرار یافتهاند.
2-2-3- اهداف کوتاه و بلندمدت قابل اندازهگیری هستند و به وضوح درک و تعریف شدهاند.
2-2-4- با هدف حمایت از موفقیت پایدار، روشهای مناسبی جهت اطلاعرسانی موثر سیاست، راهبرد و اهداف مرتبط و تغییرات آن، به ذینفعان سازمان، ایجاد و اجرا میشود.
2-2-5- فرآیندهایی برای پایش مداوم میزان تحقق اهداف و حصول اطمینان از هم راستایی اهداف با سیاست و استراتژیها ایجاد شده است و تغییرات لازم براساس بازخوردهای حاصل از ارتباط با ذینفعان صورت میگیرد.
2-3. ارتباطات (اطلاع رساني)
2-3-1- فرآیندهای ارتباطی با هدف حمایت از موفقیت پایدار سازمان و متناسب با نیازهای مختلف دریافتکنندگان، بهصورت سیستماتیک شناسایی و استقرار یافتهاند.
2-3-2- نوع و درجه ارتباطات، متناسب با نیازهای متفاوت گیرندگان تعریف شده و با توجه به سیاست، استراتژی و اهداف در مسیر کمک به موفقیت پایدار سازمان، به موقع و مستمر اجرا میشوند.
2-3-3- روشهای ارتباطی که استقرار یافتهاند، رابطه مستقیمی را با بستر سازمان نشان میدهد و هرگونه تغییر در بستر سازمان به صورت پیشفعالانه درنظر گرفته میشود.
2-3-4- فرآیندهایی برای انتقال سیاست، راهبرد، اهداف مرتبط و تغییرات آنها به ذینفعان سازمان تعریف شده و به صورت پویا اجرا میگردند.
2-3-5- مکانیسم بازخورد مناسبی در فرآیندهای ارتباطی که استقرار یافتهاند، تعریف شده و بهطور موثر اجرا میشوند و هرگونه تغییر در هویت و بستر سازمان به صورت پویا به گیرندگان مرتبط انتقال مییابد.
معیار 3: مدیریت فرایندها
سازمانها «ارزشهای پایدار» خود را از طریق فعالیتهایی که در قالب یک شبکه فرآیندی به عنوان یک سیستم منسجم عمل میکنند، محقق میسازند. فرایندها و تعاملات آنها با ماهیت وجودی سازمان سازگار است و همسو با تحولات در سیاستها، استراتژیها و اهداف سازمان، مدیریت و بهینه می شوند.
3-1- تعیین فرآیندها
3-1-1- فرآیندها و تعاملات آنها بر مبنای سیاست، راهبرد و اهداف سازمان برای انجام عملیات مربوط به محصول و خدمات، تأمین منابع و فعالیتهای مدیریتی(مانند برنامه ریزی، اندازه گیری، تجزیه و تحلیل و بهبود) تعیین شده اند.
3-1-2- فرآیندها و تعاملات و تعارضات آنها جهت حصول اطمینان از پوشش نیازها و انتظارات مشتریان و سایر طرفهای ذینفع، به صورت نظام مند تعیین می شوند.
3-1-3- نیازها و انتظارات تمامی طرفهای ذینفع در طرحریزی فرآیندها متناسب با نیازهای عملیاتی سازمان درنظر گرفته میشوند و فرآیندها به صورت انعطافپذیر، متناسب با تغییرات در استراتژی و اهداف سازمان، بازطراحی میگردند.
3-1-4- در تعیین فرآیندها و تعاملات آنها، هدف فرآیند، شاخصهای عملکردی و اهداف آنها، خروجی های موردنظر، تغییرات در عملیات بازارها و فناوریها و نیازهای ذینفعان، مدیریت ورودیها، منابع و اطلاعات، محدودیت های فرآیندها و مدیریت ریسکها و فرصتهای مرتبط با اجرای فعالیتهای آن مدنظر قرار میگیرد.
3-2- مسئولیت و اختیار برای فرآیندها
3-2-1- مسئولیتها و اختیارات مرتبط با فرآیندها و تعاملات و تعارضات بین آنها به خوبی تعریف شده و در سراسر سازمان شناخته میشود.
3-2-3- صاحب هر فرآیند با مسئولیت کافی، اختیارات و شایستگی برای ایجاد، نگهداری، کنترل و بهبود فرآیند و تعامل آن با سایر فرایندها منصوب شده است.
3-2-3- از وجود وظایف و شایستگیهای کارکنان مرتبط با یکایک فرآیندهای کاری برای انجام وظایف و فعالیتهای مرتبط با آن فرآیند اطمینان حاصل می شود.
3-3. همراستایی و ارتباط بين فرآيندها
شبکه فرآیندها و توالی و تعاملات آنها در یک سیستم مدیریت منسجم به طور موثر و کارآمد مدیریت میگردند و برای درک و تجسم نقش هر فرآیند در سیستم و تاثیر آن بر عملکرد سیستم در یک تصویر نمایی تجسم یافتهاند.
معیارهای خروجی فرآیندها و شاخصهای کلیدی تعیین شدهاند و به منظور افزایش همسویی و پیوند بین فرآیندها، قابلیت و عملکرد فرآیندها به صورت نظاممند ارزیابی شده و بهبود مییابند.
ریسکها و فرصتهای مرتبط با فرآیندها شناسایی شده و اقدامات مناسب برای پیشگیری و کاهش رویدادهای ناخواسته و بهبود تاثیر بالقوه آنها بر اولویتهای استراتژیک موثر بر خلق ارزش انجام میشود.
بازنگری و بهبود فرآیندها به صورت منظم، توسط تیمهای چند وظیفهای تحت رهبری مدیریت ارشد، با هدف حمایت از فرآیندهای پایدار و موثر انجام میگیرد.
معیار 4: مدیریت منابع
منابع عملکرد تمامی فرآیندهای یک سازمان را پشتیبانی میکند و برای حصول اطمینان از عملکرد موثر و کارآمد و موفقیت پایدار آن حیاتی است. سازمان بایستی با در نظر گرفتن ریسکها و فرصتها و اثرات بالقوه آنها، منابع مورد نیاز را برای دستیابی به اهداف خود، تعیین و مدیریت کند.
4-1. کارکنان
4-1-1- کارکنان شایسته، متعهد، توانمند و با انگیزه همواره به عنوان یک منبع کلیدی با ارزش درنظر گرفته میشوند و مدیریت کارکنان از طریق یک رویکرد برنامهریزی شده، شفاف، اخلاقی و مسئولیت پذیر اجتماعی در تمام سطوح و در سراسر سازمان اعمال می شود.
4-1-2- فرآیندهای جذب و حفظ کارکنان شایسته، متعهد، توانمند و با انگیزه که بالفعل و بالقوه قابلیت در دسترس بودن را دارند ایجاد شده و اجرا میشود.
4-1-3- فرآیندی برای تعیین، توسعه، ارزیابی و بهبود شایستگی کارکنان در همه سطوح ایجاد شده است.
4-1-4- فرآیندهایی جهت مشارکت کارکنان در توسعه فرآیندهای جدید، بهبود عملکرد و رسیدن به اهداف در سراسر سازمان ایجاد و نگهداری میشود و از طریق ایجاد نظامی برای استفاده از شایستگیها، مهارتآموزی و ترویج فعالیتهای گروهی به صورت مستمر تقویت میگردد.
4-1-5- برنامه ریزی شغلی در قالب فرآیندهایی برای تقویت توانمندسازی و انگیزش کارکنان در سطوح مختلف برای قبول مسئولیت کار و نتایج، از طریق فراهم آوردن اطلاعات لازم و اختیار و آزادی برای تصمیمگیری استقرار یافته و اجرا میشود.
4-1-6- اطلاعات، دانش و تجربه با هدف رشد شخصی کارکنان سازمان به اشتراک گذاشته میشود. یادگیری، انتقال دانش و کارگروهی در سازمان مشهود است.
4-1-7- کارکنان از شایستگیهای شخصی خود و اینکه کجا میتوانند به بهترین نحو به بهبود سازمان کمک کنند آگاه هستند.
4-1-8- بازنگریها و ارزیابیهایی برای تعیین اثربخشی اقدامات، تضمین میکند که شایستگیهای فردی(در کوتاهمدت و بلندمدت) مطابق با هویت سازمان(مأموریت، چشمانداز، ارزشها و فرهنگ)، راهبرد، سیاستها و اهداف سازمان است.
4-1-9- سطح رضایت کارکنان و نیازها و انتظارات مرتبط با آنها بهطور مداوم بازنگری میشود.
4-1-10- نتایج به دست آمده در مورد افراد شایسته، متعهد، توانمند و با انگیزه به اشتراک گذاشته میشود و به خوبی با سایر سازمان ها مقایسه میشود.
4-2. دانش سازماني
4-2-1- مدیریت ارشد «دانش» را به عنوان دارایی فکری سازمان و یک عنصر ضروری از موفقیت پایدار سازمان میشناسد و فرآیندهایی برای تعیین دانش مورد نیاز سازمان برای تامین، حفظ و توسعه نیازهای کوتاهمدت و بلندمدت تعیین کرده است.
4-2-2- فرآیندهایی برای شناسایی، کسب، تحلیل، بازیابی، نگهداری و حفاظت از دانش در سازمان تعیین و به صورت اثربخش و یکپارچه اجرا میشود.
4-2-3- روشهایی برای حفظ و نگهداری درس آموختهها از موفقیتها و شکستهای پروژهها، ایجاد شده و در دسترس کارکنان قرار میگیرد.
4-2-4- تعیین نیاز به کسب دانش از ذینفعان مرتبط، به عنوان بخشی از راهبرد سازمان دیده شده و فرآیندهایی برای جمعآوری و تحلیل داده ها از ذینفعان مرتبط تعیین و اجرا میشود.
4-2-5- فرآیندهایی برای جمعآوری و تحلیل دادهها و اطلاعات رقابتی در طول چرخه حیات محصولات و خدمات سازمان تعیین شده و از توزیع مناسب و درک موثر اطلاعات اطمینان حاصل میشود.
4-2-6- روشهایی برای ارزیابی شایستگیهای صاحبان فرایند و مدیریت مالکیت معنوی در سازمان ایجاد شده است.
4-2-7- فرآیندهایی برای ارزیابی میزان درک کارکنان از دانش سازمانی مربوط به کارکنان و ارزیابی کفایت و اثربخشی آنها ایجاد و اجرا میشود.
4-3. فناوري
4-3-1- فرآیندهایی برای شناسایی و تعیین مزایای بالقوه آخرین پیشرفتهای فناوری و نوآوری موثر بر عملکرد سازمان، در راستای استراتژیها، ایجاد و اجرا شده است.
4-3-2- فرآیندهایی برای برآورد هزینه/فایده به کارگیری فناوری، ارزیابی ریسکها و فرصتهای اجرای نوآوریهای مناسب و یا فناوری های نوظهور وجود دارد.
4-3-3- فرآیندهایی برای تعیین فناوریها و روشهای جدید، مزایای بالقوه و ارزیابی بازارپسندی نوآوریهای انتخاب شده یا فناوریهای نوظهور، همچنین تخمین هزینه/فایده به کارگیری آنها در سازمان وجود دارد.
4-3-4- فرآیندهایی برای ارزیابی سطح دانش سازمانی و قابلیت منابع مورد نیاز برای انطباق با نوآوریها، تغییرات یا پیشرفتهای تکنولوژیکی و ریسکها و فرصتهای پذیرش نوآوریهای انتخاب شده یا تغییر و ارتقاء تکنولوژی و همچنین نحوه نگهداری و حفاظت از اطلاعات آنها، وجود دارد.
4-3-5- فرآیندهایی برای اطلاع از نیازهای طرفهای ذینفع و ارائه مجموعهای از نوآوریها به عنوان راه حلهایی برای برآورده کردن انتظارات مشتری وجود دارد.
4-3-6- اثرات فناوریها و شیوههای جدید به طور منظم با توجه به تأثیرات درونی و بیرونی از جمله طرفهای ذینفع و محیط زیست پایش و ارزیابی میشود.
4-4. زیرساخت و محیط کار
4-4-1- فرآیندهایی برای تعیین و رسیدگی به نیازهای زیرساختی و محیط کار، به نحو موثر و کارآمد، با درنظر گرفتن عواملی نظیر مناسب بودن، در دسترس بودن و قابلیت اطمینان وجود دارد.
4-4-2- فرآیندهایی برای بررسی ریسکها و فرصتهای مرتبط با اقداماتی همچون تعیین، تخصیص، تدارک، اندازهگیری و پایش، بهبود، نگهداری و حفاظت از زیرساختها و محیط کار، طراحی و اجرا میشود.
4-4-3- فرآیندهایی برای اجرای روشهای پیشرفته جهت بهبود عملکرد و حصول اطمینان از حداکثر کارایی در استفاده از زیرساختها و محیط کار و منابع مرتبط به آنها، در راستای دستیابی به اهداف سازمان، از جمله الزامات قانونی و مقررات وجود دارد و به شیوهای مدیریت میشوند که زیرساختها و محیط کار، به عنوان یک عامل کلیدی در دستیابی به اهداف شناخته میشوند.
4-5. منابع تامین شده از خارج از سازمان
4-5-1- تامین کنندگان و شرکای کاری بیرونی به عنوان ذینفعان با ارزش شناخته شده و مدیریت و توسعه روابط با آنها برای ایجاد ارزش متقابل، از اهداف راهبردی سازمان است.
– مدیریت ارشد متعهد به ایجاد رابطه نزدیک با تامین کنندگان بیرونی، همراه با اقداماتی برای توسعه آن در سطوح مدیریت میانی، در جایی که همکاری نزدیک صورت می گیرد، است.
4-5-3- سازمان، تامینکنندگان بیرونی و شرکای کاری به یکدیگر وابسته هستند و رابطه کاری خوبی با آنها در ارتباط با محصول یا خدمات ارائه شده و سیستم اطلاعرسانی منظم ایجاد شده است.
4-5-4- مدیریت تامین کنندگان بیرونی و شرکای کاری، ریسکها و فرصتهای مرتبط با مواردی شامل: امکانات یا ظرفیت درون سازمان، قابلیت فنی برای تحقق الزامات محصولات یا خدمات، در دسترس بودن منابع واجد شرایط و همچنین نوع و میزان کنترلهای مورد نیاز برای ارائهدهندگان بیرونی، تداوم کسب و کار و جنبههای زنجیره تامین(اتکای بالا به یک یا تعداد محدودی ارائه دهنده) و جنبه های زیست محیطی، پایداری و مسئولیت اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد.
4-5-5- هماهنگی پروژهها در ارتباط با فرآیندهای تحقق محصول مشخص انجام میشود.
4-5-6- تعامل نزدیکی بین مدیریت ارشد و کارکنان دو سازمان در پروژههای توسعه کسب و کار، با منافع مشترک برقرار است و برخی از اطلاعات حساس تجاری مرتبط به اشتراک گذاشته میشود.
4-6. منابع طبیعی
4-6-1- سازمان مسئولیت خود را در قبال جامعه برای مدیریت منابع طبیعی و محیطزیست، مرتبط با چرخه عمر محصولات و خدمات و نقش راهبردی آن بر موفقیت پایدار کسب و کار را میشناسد و رعایت میکند.
4-6-2- مدیریت منابع طبیعی در راستای استراتژی سیستم مدیریت قرار دارد و در تمامی حوزههای سازمان گسترده است. سازمان چگونگی تعیین، به دست آوردن، نگهداری، حفاظت و استفاده از منابع ضروری مثل آب، خاک، انرژی یا مواد خام را مورد توجه قرار داده است.
4-6-3- سازمان اثرات بالقوه استفاده از منابع طبیعی بر چرخه حیات محصولات و خدمات خود در آینده را با بهترین روشهای تجربه شده از طریق فرآیندهای تعیین شده، در حال و آینده مدیریت میکند.
4-6-4- سازمان از روندها و فناوریهای جدید برای استفاده کارآمد از منابع طبیعی در رابطه با نیازها و انتظارات طرفهای ذینفع آگاه است. سازمان به استفاده کنونی و آینده منابع طبیعی مورد نیاز فرآیندهای خود توجه دارد.
4-6-5- روشهایی جهت پایش مداوم در دسترس بودن منابع مناسب، تعیین ریسکها و فرصتهای بالقوه، تعریف بازارها و محصولات و خدمات آتی و تاثیر استفاده از منابع طبیعی، در طول چرخه حیات، تعیین شده و اجرا میشود.
معیار 5: تحلیل و ارزیابی عملکرد سازمان
هر سازمان به منظور آگاهی از میزان مطلوبیت و مرغوبیت فعالیتهای خود به خصوص در محیطهای پیچیده و پویا نیاز مبرم به ارزیابی دارد. سازمان بایستی عواملی که در کنترل سازمان هستند و برای موفقیت پایدار آن اهمیت دارند را مورد سنجش قرار دهد و پیشرفتهای خود را در دستیابی به نتایج برنامه ریزی شده در برابر ماموریت، چشم انداز، سیاستها، راهبرد و اهداف در تمام سطوح و در همه فرآیندها و عملیات مرتبط، به عنوان پایهای برای تصمیم گیریهای راهبردی و اجرایی، ارزیابی و تحلیل کند و بازنگریهای لازم را انجام دهد.
5-1- شاخصهای عملکردي
5-1-1- سازمان پیشرفتهای خود را در دستیابی به نتایج برنامهریزی شده در برابر ماموریت، چشمانداز، سیاستها، راهبرد و اهداف در تمام سطوح، در همه فرآیندها و واحدهای وظیفهای مرتبط ارزیابی میکند.
5-1-2- عواملی که در موفقیت پایدار سازمان اهمیت دارند شناسایی شدهاند و به عنوان شاخصهای کلیدی عملکرد(KPI)ها مورد سنجش قرار گرفته و به عنوان پایهای برای تصمیمات راهبردی و عملیاتی مورد استفاده قرار میگیرند.
5-1-3- شاخصهای کلیدی عملکرد(KPI) متناسب با ماهیت و اندازه سازمان و سازگار با راهبردها و اهداف سازمان انتخاب شدهاند و دقیق، قابل اندازهگیری، قابل استفاده و قابل اطمینان بوده و مبنای پیشبینی روندهای آتی و در صورت نیاز پایهای برای اقدامات بهبود و نوآوری در نظر گرفته میشوند.
5-1-4- سازمان در هنگام انتخاب شاخصهای کلیدی عملکرد، به قابلیت اندازهگیری شاخص، نیازها و انتظارات مشتریان و سایر طرفهای ذینفع و اطلاعات خاص مربوط به ریسکها و فرصتها توجه می نماید.
5-1-5- شاخصهای کلیدی عملکرد(KPI) بهصورت سیستماتیک اطلاعات لازم برای برنامهریزی اقدامهای آتی یا بهبود در سازمان را فراهم میآورند. این اطلاعات میتواند شامل نیازها و انتظارات ذینفعان، اهمیت هر یک از محصولات و خدمات برای سازمان، اثربخشی و کارایی فرآیندها، استفاده موثر و کارآمد از منابع، عملکرد مالی و انطباق با الزامات بیرونی، مرتبط باشند.
5-1-6- فرآیندی برای پایش میزان دستیابی به نتایج برنامهریزی شده، با استفاده از شاخصهای کلیدی عملکرد قابل اندازهگیری، ایجاد شده و به تصمیمات استراتژیک و تاکتیکی کمک میکند.
5-2- تحلیل عملکرد
5-2-1- در تجزیه و تحلیل عملکرد، سازمان از یک چارچوب روشن برای نشان دادن روابط متقابل بین نقشهای رهبری، فعالیتها و اثرات آنها بر عملکرد سازمان استفاده میشود.
5-2-2- عملکرد سازمان با استفاده گسترده از ابزارهای آماری برای شناسایی موارد زیر به طور جامع و سیستماتیک تحلیل و پشتیبانی میشود.
- منابع ناکافی یا فاقد اثربخشی.
- شایستگیها و دانش سازمانی ناکافی یا فاقد اثربخشی و رفتار نامناسب.
- ریسکها و فرصتهایی که به واسطه سیستمهای مدیریت سازمان به اندازه کافی مورد توجه قرار نمیگیرند.
- تعیین دانش جدید سازمانی مورد نیاز.
- فرآیندها و فعالیتهایی که عملکرد برجستهای را نشان داده و میتواند به عنوان مدلی برای بهبود سایر فرآیندها استفاده شود.
5-2-3- یک فرآیند تحلیل سیستماتیک با استفاده گسترده از ابزارهای آماری برای تجزیه و تحلیل عملکرد سازمان و شناسایی مسائل و فرصتهای بالقوه ایجاد شده است.
5-2-4- اثربخشی فرآیند تجزیه و تحلیل، با به اشتراک گذاشتن نتایج تحلیل با ذینفعان افزایش مییابد.
5-3- ارزیابی عملکرد
5-3-1- فرآیندهایی برای ارزیابی نتایج حاصل از عملکرد سازمان براساس اهداف قابل کاربرد در مسیر سیاستها و راهبردهای سازمان ایجاد شده است.
5-3-2- عملکرد سازمان از طریق مقایسه معیارهای تعیین شده با ترازهای شناخته شده یا توافق شده از منظر نیازها و انتظارات همه ذینفعان، مورد ارزیابی قرار میگیرد.
5-3-3- ارزیابی کاملی از عملکرد سازمان وجود دارد؛ محصولات رقبای کلیدی ارزیابی و مقایسه میشوند و مدیریت ارشد از شناسایی و ترویج بهترین شیوهها پشتیبانی میکند.
5-3-4- بهینهکاوی به طور سیستماتیک به عنوان ابزاری برای شناسایی فرصتها برای بهبود، یادگیری و نوآوری استفاده میشود.
5-3-5- در مواردی که اهداف به دست نیامدهاند، دلایل آن بررسی و نحوه جاریسازی سیاستها، استراتژی و اهداف سازمان و مدیریت منابع سازمان بازنگری میشود.
5-3-6- نتایج ارزیابی بهطور جامع درک شده و اقدامات لازم برای رفع شکافهای شناسایی شده بر اساس تأثیر آنها بر سیاستها، استراتژی و اهداف سازمان اولویتبندی میشود.
5-4- ممیزی داخلی
5-4-1- ممیزی داخلی بهطور منظم انجام میشود و دادههای جمعآوری شده بهطور سیستماتیک برای بررسی مدیریت فرآیندها و تعیین اقدامات پیشگیرانه استفاده میشود.
– ممیزیهای داخلی به شیوهای منسجم توسط پرسنل ذیصلاحی که در فعالیت مورد بررسی دخیل نیستند، مطابق با برنامه ممیزی انجام میشود.
5-4-3- فرآیند ممیزی داخلی، مشکلات، عدم انطباقها و ریسکها را شناسایی میکند و ریشهیابی و نحوه بستهشدن اقدامات اصلاحی را پایش مینماید تا از رفع مشکلات، عدم انطباقها و ریسکهای شناسایی شده اطمینان حاصل شود.
5-4-4- مشکلات، عدم انطباقها و ریسکهای شناسایی شده بهطور جامع برای تعیین نقاط ضعف در سیستم مدیریت مورد تحلیل قرار میگیرند.
5-4-5- ممیزی داخلی بر شناسایی بهترین شیوههای تجربه شده(که میتواند برای استفاده در سایر زمینههای سازمان در نظر گرفته شود) و فرصتهای بهبود متمرکز است.
5-4-6- فرآیندی برای بررسی همه گزارشهای ممیزی داخلی ایجاد شده است تا روندهایی را که میتواند به اقدامات اصلاحی یا فرصتهایی برای بهبود در گستره سازمان نیاز داشته باشد شناسایی کند.
5-4-7- سازمان، در ممیزیهای خود، سایر ذینفعان را دخالت میدهد تا به شناسایی فرصتهای بیشتری برای بهبود کمک کنند.
5-5- خودارزیابی
5-5-1- خودارزیابی به شیوهای منظم انجام میشود و از نتایج آن برای تعیین بلوغ سازمان و بهبود عملکرد کلی آن استفاده میشود.
5-5-2- خودارزیابی سازمان در تمامی سطوح و اجزای سیستم مدیریت انجام میشود. روابط بین آنها بر اساس تأثیرشان بر مأموریت، چشمانداز، ارزشها و فرهنگ سازمان بهطور جامع درک میشوند.
– خودارزیابی برای تعیین نقاط قوت و ضعف و همچنین بهترین شیوههای تجربه شده در سازمان، چه در سطح کلی و چه در تک تک فرآیندها، مورد استفاده قرار میگیرد و در اولویتبندی، برنامهریزی و اجرای بهبودها یا نوآوریها به سازمان کمک میکند.
5-5-4- نتایج خودارزیابی شامل نکاتی برای بهبود عملکرد کلی سازمان، پیشرفت در جهت دستیابی به موفقیت پایدار و نوآوری در فرآیندهای سازمان یا محصولات و خدمات و در صورتی که ایجاب نماید، ساختار سازمان است. این نتایج ، مبنایی برای تعریف اقدامات بهبود در هر یک از زمینههای مرتبط بر اساس اولویتهای سازمان است.
5-5-5- نتایج خودارزیابی به افراد مرتبط در سازمان به منظور ایجاد درک مشترک از وضعیت جاری سازمان و جهتگیری آینده آن اطلاعرسانی میشود.
5-6- بازنگری
5-6-1- رویههایی به منظور شناسایی فرصتهای بهبود، یادگیری و نوآوری و اقدامات مورد نیاز سازگار با سیاستها، استرانژیها و اهداف سازمانی و همچنین بازنگری آنها بر اساس نتایج ارزیابی عملکرد، بهینهکاوی، تحلیل و ارزیابی، ممیزی داخلی و خودارزیابی توسط سطوح مختلف سازمان و همچنین توسط مدیریت ارشد سازمان ایجاد شده است.
5-6-2- بازنگریها در فواصل زمانی برنامهریزی شده و دورهای، متناسب با هر موضوع انجام میشود و پیشرفت سازمان در جهت دستیابی به سیاستها، راهبرد و اهداف از طریق ارزیابی پیشرفت سازمان سنجیده میشود.
5-6-3- خروجی های بازنگری ها به منظور تسهیل همکاری و یادگیری با طرفهای ذینفع به اشتراک گذاشته می شود.
معیار 6: بهبود، یادگیری و نوآوری
بهبود، یادگیری و نوآوری جنبه های کلیدی هستند که با استفاده از توان سازمان برای پاسخدادن به تغییرات مداوم در موضوعات داخلی و خارجی و نیازها و انتظارات ذینفعان به موفقیت پایدار سازمان کمک میکنند.
بهبود، یادگیری و نوآوری به یکدیگر وابسته اند و در دستیابی به نتایج مورد انتظار کمک میکنند و سازمان را قادر میسازند تا ماموریت و چشمانداز خود را در راستای رسیدن به موفقیت پایدار محقق کند.
6-1- بهبود
6-1-1- یک رویکرد ساختاریافته برای بهبود مداوم محصولات یا خدمات و فرآیندها به صورتی با ثبات اعمال میشود.
6-1-2- فرآیندهای بهبود، متمرکز بر و همراستا با استراتژی و اهداف سازمان است و مدیریت ارشد به وضوح در فعالیتهای بهبود درگیر است.
6-1-3- فرآیندهای بهبود مداوم به پیشبینی و برآوردهکردن نیازها و انتظارات طرفهای ذینفع مرتبط، طرحهای توانمندسازی تیمها و افراد و ایجاد سیستمهای قدردانی و همچنین تدارک منابع لازم برای اتخاذ تصمیمات استراتژیک بهبود کمک مینماید.
6-1-4- بهبود و نوآوری منجر به یادگیری و بهبود بیشتر میشود و تمرکز آن بر توانایی پایدار برای یادگیری، تغییر به منظور دستیابی به موفقیت بلندمدت است.
6-1-5- فعالیتهای بهبود مستمر به بخشی از فرهنگ سازمان تبدیل شده است.
6-2- یادگیری
6-2-1- یادگیری در استراتژی و سیاستهای سازمان به عنوان یک موضوع کلیدی شناخته میشود. مدیریت ارشد از ابتکارات برای یادگیری پشتیبانی میکند و خود به عنوان الگو به آن عمل مینماید.
6-2-2- رویکرد یادگیری در سازمان اتخاذ شده و فرآیندهایی برای تعیین شکافهای دانش و تامین منابع لازم برای یادگیری تعریف و اجرا میشوند.
6-2-3- شبکهسازی ارتباطسازی و تعاملگری با هدف به اشتراکگذاشتن دانش ایجاد شده و توسط مدیریت ارشد هدایت میشود. سیستمهایی نیز برای تشخیص نتایج مثبت از پیشنهادها و درس آموختهها وجود دارد.
6-2-4- فرآیندهایی برای به اشتراکگذاری اطلاعات و دانش وجود دارد. شواهدی از فعالیتهای برنامهریزی شده، رویدادها و جلسات هماندیشی برای به اشتراکگذاری اطلاعات وجود دارد.
6-2-5- یادگیری اساس فرآیندهای بهبود و نوآوری است و فرهنگ سازمان اجازه ریسک کردن و درس گرفتن از اشتباهات را میدهد.
6-2-6- دانش سازمانی به عنوان یک دارایی در سازمان محسوب میشود و برنامههای مداوم برای مدیریت و نگهداری آن تعیین شده است.
6-2-7- فرآیندهای نوآوری و توانایی یادگیری سازمان، شایستگی فردی و شایستگی عمومی سازمان را یکپارچه و هماهنگ میکند.
6-3- نوآوری
6-3-1- فرآیندهای بازنگری، بهبود و نوآوری بر اساس نتایج ارزیابی عملکرد سازمان و دادههای مربوط به نیازها و انتظارات طرفهای ذینفع جاری شده است.
6-3-2- همراستا با جهتگیریهای استراتژیک سازمان، فرآیندهای نوآوری برای برنامهریزی و اولویتبندی ابتکارات نوآوری ایجاد و اجرا شده و منجر به بهبودهایی در محصولات یا خدمات، فرآیندها، موقعیت بازار یا عملکرد جدید یا تغییری در کسب و کار شده است.
6-3-3- سازمان برای حمایت و ارتقای نوآوری اقدام به شناسایی نیازهای خاص برای نوآوری نموده و تفکر نوآورانه را از طریق ایجاد و نگهداری فرآیندهای نوآوری اثربخش و تخصیص منابع لازم برای تحقق ایدههای نوآورانه انتشار داده است.
6-3-4- نوآوری در تمام سطوح سازمان از طریق تغییرات در فناوری برای پاسخگویی به نیازهای فعلی و آتی مشتریان، نوآوری در روش تولید و ارائه خدمات، نوآوری در تشکیلات و ساختارهای سازمانی، در سیستم مدیریت سازمان و مدل کسب و کار سازمان صورت میپذیرد.
6-3-5- ریسکها و فرصتهای مرتبط با فعالیتهای نوآورانه، ارزیابی میشود و تاثیر بالقوه بر مدیریت تغییرات و آمادهسازی برنامههای اقدام برای کاهش این ریسکها(از جمله برنامههای اقتضایی) در صورت لزوم درنظر گرفته شده است.
6-3-6- زمانبندی معرفی یک نوآوری با ارزیابی ریسک انجام آن نوآوری هماهنگ شده است و توازنی بین فوریت، نیازها و منابع تامین شده برای آن ایجاد شده است.
6-3-7- تامینکنندگان و شرکای خارجی در فرآیندهای نوآوری درگیر هستند.
6-3-8- برنامههای پیشگیرانه برای اجتناب یا به حداقلرساندن ریسکها شناسایی شده همراه با نوآوری تعیین و اجرا میگردد.
6-3-9- اثربخشی و کارایی فرآیندهای نوآوری، به عنوان بخشی از فرآیند یادگیری مورد ارزیابی قرار میگیرد و مبنایی برای یادگیری و انتقال تجربه و دانش و بهبود عملکرد در سازمان است.